English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (3309 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
complementary color U رنگ کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
wind U قدرت تنفس کامل
winds U قدرت تنفس کامل
round U کامل کردن
roundest U کامل کردن
chaos U بی نظمی کامل شلوغی
stark U کامل
starker U کامل
starkest U کامل
starkly U کامل
saturation U کامل
goodies U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
goody U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
mature U کامل سررسیده شده
mature U کامل کردن
mature U کامل شدن
matures U کامل سررسیده شده
matures U کامل کردن
matures U کامل شدن
period U جمله کامل
periods U جمله کامل
program U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
cable U اتصال در انتهای کامل
cabled U اتصال در انتهای کامل
global U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
complete U کامل
complete U کامل کردن انجام دادن
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
completed U کامل
completed U کامل کردن انجام دادن
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
completes U کامل
completes U کامل کردن انجام دادن
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
completing U کامل
completing U کامل کردن انجام دادن
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
complement U کامل کردن
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U کامل کردن
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U کامل کردن
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U کامل کردن
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
micro U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
circuit U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
model U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
models U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
blank U فضایی در فرم که باید کامل شود
blankest U فضایی در فرم که باید کامل شود
full stop U وقفه کامل
full stops U وقفه کامل
perfectly U بطور کامل
integral U کامل تمام
document U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
finished U آنچه کامل شده است
searching U کامل
large U کامل
larger U کامل
largest U کامل
grand slam U موفقیت کامل
grand slams U موفقیت کامل
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
plenaries U کامل
plenary U کامل
full-blown U تمام کامل
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
snow U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowed U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowing U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snows U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
total U جمع کل کامل
total U کامل
Other Matches
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
entire U کامل
unmitigated U کامل
in a entireness of state U کامل
main U کامل
absolutes U کامل
absolute U کامل
fullest U کامل
wall-to-wall U کامل
full U کامل
totaled U کامل
totaling U کامل
unqualified U کامل
self-contained U کامل
all-out U کامل
semibreve U نت کامل
perfected U کامل
exacts U کامل
totalled U کامل
totalling U کامل
totals U کامل
of ripe years U کامل
exacted U کامل
exact U کامل
perfect U کامل
semibreves U نت کامل
unabridged U کامل
full fledged U کامل
full-fledged U کامل
perfecting U کامل
empennage U دم کامل
perfects U کامل
echaustive U کامل
conversance U اگاهی کامل
detailing U شرح کامل
comprehensive insurance U بیمه کامل
revolutions U یک دوره کامل
payment in full U پرداخت کامل
revolution U یک دوره کامل
partial U نیمه کامل
ripened U کامل شدن
totalled U جمع کل کامل
low tide or water U جزر کامل
partitura U قطعه کامل
ripen U کامل شدن
mature system U سیستم کامل
total system U سیستم کامل
amain U باسرعت کامل
orbicular U مدور کامل
overall safety U ایمنی کامل
partitur U قطعه کامل
all in price U بهای کامل
pappus U حقه کامل گل
perfect competition U رقابت کامل
intact U سالم کامل
completeness check U تطبیق کامل
completely specified U با تعیین کامل
complete graph U گراف کامل
blackbody U تابشگر کامل
hohlraum U تابشگر کامل
complete sound U فشنگ کامل
perfect radiator U تابنده کامل
full annealing U کامل گداختن
perfect monopoly U انحصار کامل
perfect market U بازار کامل
complete substitution U جانشین کامل
perfect fluid U سیال کامل
perfect gas U گاز کامل
perfect information U اطلاعات کامل
perfect liquid U نقدینه کامل
complete ditch U گود کامل
complete ditch U گودبرداری کامل
conversance U اشنایی کامل
hottest U امادگی کامل
full command U کنترل کامل
full command U اداره کامل
almightiness U قدرت کامل
full employment U اشتغال کامل
integers U عدد کامل
integer U عدد کامل
full frame U قاب کامل
full justification U تطابق کامل
full bodied money U پول کامل
full blown U تمام کامل
hotter U امادگی کامل
hot U امادگی کامل
absolutes U کامل قطعی
absolute U کامل قطعی
fixed round U فشنگ کامل
fletcherism U وجویدن کامل ان
flying colors U توفیق کامل
foud royant a U سکته کامل
full annealing U بازپخت کامل
empery U سلطه کامل
full load U بار کامل
full load U فرفیت کامل
finishes U کامل کردن
finish U کامل کردن
ideal radiator U تابشگر کامل
clamp U بست کامل
clamping U بست کامل
clamps U بست کامل
ripens U کامل شدن
dismounted defilade U اختفاء کامل
ripening U کامل شدن
conversancy U اشنایی کامل
ideal dielectric U عایق کامل
hunky dory U بارضایت کامل
hip and thigh U بطور کامل
full mobilization U بسیج کامل
elaborately U بطور کامل
full production U تولید کامل
full section U برش کامل
full speed U سرعت کامل
full step U یک قدم کامل
full step U گام کامل
clamped U بست کامل
full word U کلمه کامل
conversancy U اگاهی کامل
detail U شرح کامل
totalize U کامل کردن
uberrima fides U صراحت کامل
uncomplimentary U غیر کامل
unperfect U غیر کامل
total score U نمره کامل
total porosity U تخلخل کامل
total charge U بارگذاری کامل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
in the minutest detail <idiom> U مو به مو [با جزییات کامل]
total function U تابع کامل
utmost good faith U با صداقت کامل
willie waught U یک جرعه کامل
complete inventory U موجودی کامل
U-turns U دور کامل
inside and out <idiom> U به طور کامل
to the hilt <idiom> U به طور کامل
hale and hearty <idiom> U درسلامتی کامل
to the bone <idiom> U به طور کامل
into thin air <idiom> U بطور کامل
U-turn U دور کامل
changeover U دگرگونی کامل
changeovers U دگرگونی کامل
through rate U نرخ کامل
panoply U سلاح کامل
prepotence U قدرت کامل
prepotency U قدرت کامل
out-and-out U کامل سرتاسر
out and out U کامل سرتاسر
fuller U کامل تر تمام تر
prompt radiation U تشعشع کامل
pure competition U رقابت کامل
plenarily U بطور کامل
panoply U زره کامل
perfect tense U ماضی کامل
accomplished U کامل شده
perfect score U امتیاز کامل
present perfect tense U ماضی کامل
perfecting bail competition U رقابت کامل
perquisition U جستجوی کامل
pervestigation U جستجوی کامل
totals U جمع کل کامل
totalling U جمع کل کامل
strict profile U نیمرخ کامل
totaling U جمع کل کامل
totaled U جمع کل کامل
star program U برنامه کامل
the fullness of time U زمان کامل
total costs U هزینه کامل
overall costs U هزینه کامل
thoro U کامل تمام
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
endorsement in full U فهر نویسی کامل
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
perfect number U عدد کامل [ریاضی]
square number U مربع کامل [ریاضی]
I want full insurance. من با بیمه کامل میخواهم.
combat load U بارجنگی کامل هواپیما
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
lock up <idiom> U اطمینال کامل از موفقیت
maturely U بطور کامل یا بالغ
strict profile view U نمای نیمرخ کامل
low water mark U نشان جزر کامل
imperfect gas U گاز غیر کامل
to pay home U تلافی کامل کردن
to rest up U استراحت کامل کردن
holometabolism U دگردیسی کامل حشرات
half duplex U پروتکل کامل یکسو
spring tide U جزر ومد کامل
rest up U استراحت کامل کردن
positive cut off U پرده اب بندی کامل
perfect foresight U اینده نگری کامل
perfect foresight U پیش بینی کامل
positive cut off U دیواره اب بند کامل
prepotent U دارای قدرت کامل
profoundness U بصیرت کامل تبحر
Recent search history Forum search
2New Format
1full population , sparsely populated matrix
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
3no family is perfect
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
1جملات کامل انگلیسی برای کلمه accomplish
1preflush
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com